جدول جو
جدول جو

معنی نیک نژادی - جستجوی لغت در جدول جو

نیک نژادی(نِ)
اصالت. نیک گوهری. نیک نژاد بودن
لغت نامه دهخدا
نیک نژادی
اصالت
تصویری از نیک نژادی
تصویر نیک نژادی
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیک نهاد
تصویر نیک نهاد
نیکوسرشت، خوش طینت
فرهنگ فارسی عمید
(نِ / نَ)
خوش فطرتی. نیک نهادی
لغت نامه دهخدا
حسن شهرت، خوش نامی، نیک نام بودن:
جز از نیک نامی و فرهنگ و داد
ز رفتار گیتی مگیرید یاد،
فردوسی (شاهنامه ج 3 ص 19)،
به آسایش و نیک نامی گرای
گریزان شو از مرد ناپاک رای،
فردوسی،
اگر توشه مان نیک نامی بود
روان مان بدان سر گرامی بود،
فردوسی،
کس نیابد به هیچ روی و نیافت
نیک نامی به زرق و حیلت و فن،
فرخی،
به نیک نامی اندر جهان زیاد و مباد
به جز به نیکی نام نکوش در افواه،
فرخی،
با بردباری طبع او متفق
با نیک نامی جود او مقترن،
فرخی،
ز بی رنجی نیاید نیک نامی،
فخرالدین اسعد،
به رنج است آن کش هنرها مه است
نکوکاری و نیک نامی به است،
اسدی،
بقای سرمد در نیک نامی است به حق
به نیک نامی بادا بقای تو سرمد،
سوزنی،
حکیم سوزنی ازبهر نیک نامی خویش
چشید آب حیات سخن ز عین حیا،
سوزنی،
یکی جامه در نیک نامی بپوش
دگر جامه ها را به نیکی فروش،
نظامی،
جهان نیمی زبهر شادکامی است
دگر نیمه زبهر نیک نامی است،
نظامی،
چو دوزی صد قبا در شادکامی
بدر پیراهنی در نیک نامی،
نظامی،
ذره ای گر نیک نامی بایدت
در همه کاری تمامی بایدت،
عطار،
هوی و هوس خرمنش سوخته
جوی نیک نامی نیندوخته،
سعدی،
وگر پرورانی درخت کرم
بر نیک نامی خوری لاجرم،
سعدی،
دگر به خفیه نمی بایدم شراب و سماع
که نیک نامی در کیش عاشقان ننگ است،
سعدی،
نیک نامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدار
خودپسندی جان من برهان نادانی بود،
حافظ،
خواهم شدن به بستان چون غنچه با دلی تنگ
وآنجا به نیک نامی پیراهنی دریدن،
حافظ،
دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک
جامه ای در نیک نامی نیز می باید درید،
حافظ
لغت نامه دهخدا
(نِ / نَ)
خوش طینتی. نیکوفطرتی. نیک نهاد بودن:
به جوانمردی و تشریف نوازی مشهور
به توانگردلی و نیک نهادی مشهود.
سعدی.
، بلاهت. بله. (از منتهی الارب) (یادداشت مؤلف). ساده لوحی
لغت نامه دهخدا
(نِ)
حسیب. باحسب. اصیل. گوهری. گهری. باگوهر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
پاک گوهری
لغت نامه دهخدا
(نِ / نَ)
خوش فطرت. دارای فطرت نیک. (یادداشت مؤلف). نیک ضمیر. نیک سرشت. خوش طینت
لغت نامه دهخدا
تصویری از نیک نامی
تصویر نیک نامی
خوش نامی: (و ببرکات آن مکارم اخلاق صیت جهان نوردش به نیکنامی و احدوثه جمیل در اقالیم جهان سایر تراست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک نهادی
تصویر نیک نهادی
نیک سرشتی نیکو نهادی خوش فطرتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک نژاد
تصویر نیک نژاد
گوهری، باگوهر، اصیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک نژادی
تصویر پاک نژادی
پاک گوهری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیکو نهادی
تصویر نیکو نهادی
نیک سرشتی نیکو نهادی خوش فطرتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک نهاد
تصویر نیک نهاد
خوش طینت نیک سرشت نیکو نهاد خوش فطرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیک نهاد
تصویر نیک نهاد
نجیب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نیک نهادی
تصویر نیک نهادی
نجابت
فرهنگ واژه فارسی سره
خوش ذاتی، خوش قلبی، نیک سرشتی، نیک فطرتی، نیک نفس
متضاد: بدنهاد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اصالت، پاک گوهری، حلالزادگی، شرافت، نجابت
متضاد: حرامزادگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خوش فطرت، نیک سرشت، نیک سیرت، نیکوسرشت، نیکونهاد
متضاد: بدنهاد
فرهنگ واژه مترادف متضاد